خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

شب نوشت

امشب نمی دونم چی شد فکرم رفت به "نی نامه"ی مولانا و بیت "هرکسی که او دور ماند از اصل خویش // بازجوید روزگار وصل خویش" بعد "راه عشق"، "قصه های عشق مجنون" و  و روی کلماتش فکر کردم و چرا "شرح درد اشتیاق"؟... شاید یاد آمدش، نتیجه ی تفکر در احوال بود... و آخرش یاد "عشق / تنها عشق / تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس..."

و این روزها، خاطرم بود و هست به سالگرد یک دیدار، پاییز، باران...



در احوال: سخن به درازا کشید و اندیشه ساکت شد. دل آرام، آرام سرک کشید میان سفره ی دوستی و مجذوب آب و آیینه شد. غروب ها گذشت، آب رفت و دل در بند آیینه، در عطش یک جرعه، در سرزمینی بی پایان پای بست و اندیشه رها کرد.


پی نوشت: مدت هاست می خوام بنویسم اما سخن دلنشینی ندارم. همه از همون جنس همیشگی هست و شاید به قول سهراب "فکر نازک غمناکی..."

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.