خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

رنگ شفق ...

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد


آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد


اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار

طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد


برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد


ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب

نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد


آن که پرنقش زد این دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد


فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد


______________

پی نوشت: شکوه نامه ای با زبانی ساده و عمیق از حافظ است در طلب دوست و وعده به وی که دایره مینا گردش پرگاری دارد که کسی را آگهی از آن نیست و در پایان باز می گردد به آن که فکر عشق هم آتش در دلش برانگیخته آنچنان که دل سوخته و خاکستر شده ...


بشد: برفت

نرگس جادو: چشم افسون گر، نرگس استعاره از چشم و نگاه است.

مردم هشیار: مردم به قرینه ی نرگس در مصرع اول می تواند ایهام داشته باشد، 1-مردمک چشم، 2-انسان ها و اگر معنای اولی پذیرفته گردد، مردم را می توان مجاز شمرد با رابطه ی جز به جای کل و مردمک چشم را مجاز از چشم دانست که در بیت بعد گفته شده که از بی مهری دوست رنگ شفق یافته است و به سرخی گراییده و شاید که خون می گرید...

خرمن: هستی، وجود؛ مشابه: "آتش آن نیست که بر شعله ی او خندد شمع// آتش آن است که در خرمن پروانه زدند" بیت "برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر..." دلالت بر خون دل خوردن عاشق بر معشوق و نگرانی از سلامت او دارد یا آن که برق، برق نگاهی یا نشانی بوده که از آن برق آتش در خرمن مجنون افتاده است. تصویرسازی زیبای شاعر از برق(مشابه رعد و برق) و آتش افروختن در این بیت روشن است.

جام می: گویا اسباب فرار حافظ بوده است از تحیر و غم و افسردگی از زمانه و مردمانش و آن چه به نام غیب و سرنوشت شمرده می شود...



پی نوشت 2: عنوان نوشته را از این شعر برداشتم و این که الان زمان غروب است و سرخی آسمان و صدای اذانی که شروع شده و اینقدر حزن انگیز است که راه بر نفس می بندد و دل را ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.