خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...
خانه دوست

خانه دوست

رویش عشق سرآغاز کتاب من و توست...

چشمه زلال دلت

اندهی خم شد فراز شط نور

چشم من در آب می بیند مرا

سایه ترسی به ره لغزید و رفت

جویباری خواب می بیند مرا

...




نظرات 2 + ارسال نظر
همسفر عشق چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 08:27 ق.ظ

به کنار تپه شب رسید
با طنین روشن پایش آینه فضا را شکست
دستم درتاریکی اندوهی بالا بردم
و کهکشان تهی تنهایی رانشان دادم
شهاب نگاهش مرده بود

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هایش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان می داد
و دست هایش
هوای سبز سخاوت را ورق می زد
و مهربانی را به سمت ما کوچاند
...
به شکل خلوت خود بود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد
او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود
..........................................................
هر بار می خونم، معنای جدیدی از این شعر زیبا برایم تصویر میشه
همیشه قلب این معنا تویی؛ کلماتش وجود پاکت را به یادم میاره...

همسفرعشق چهارشنبه 31 خرداد 1391 ساعت 04:43 ب.ظ

مرسی
مثل همیشه پیشه ات مهربانیست و تمام خوبی های عالم در وجودت جمع شده است

خیلی ممنون از وصف اغراق آمیز و نگاه پر محبتت، مهربانی ها همه از وجود بی همتایت سرچشمه می گیرد...
مصرع آخر، "جویباری خواب می بیند مرا"... جویبار به دلیل آب جاری و زلال، نماد پاکی هست و استعاره از روح پاکت که گاهی هم مرا در خواب می بینه...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.